تبریک عید

اسفند رو به پایان است، وقت کوچ کردن به فروردین، وقت بخشیدن و صاف کردن دل.پس مرا ببخشید اگر با نگاهی یا صدایی یا زبانی بر دلت ترکی انداخته ام.سال نوپيشاپيش مبارک.ایشالله همتون عید خوب  و خوشی در پیش رو داشته باشید و تمام سال جدیدتون سرشار از شادی و مملو از برکات الهی باشه،برای همتون ارزوی موفقیت دارم.


برچسب ها :
| لینک ثابت | نسخه قابل چاپ | امتیاز :
rss نوشته شده در تاریخ 1393/12/29 و در ساعت : 13:45 - نویسنده : e.yakhi
حلالیت

حق الناس تنها موضوعی است  


که درقیامت باشفاعت هم حل نمیشود،آنچه ازمن  

 

بردل دارید دانسته یا ندانسته دراين روزهای پایانی  

 

سال ببخشید... 


جایی قضاوتی کردم ، حرفی زدم، رنجشی حاصل  

 

 شد ازته دل حلال بفرمایید  


سال فاطمیتون سراسر خیر و رحمت و آرامش


برچسب ها :
| لینک ثابت | نسخه قابل چاپ | امتیاز :
rss نوشته شده در تاریخ 1393/12/29 و در ساعت : 13:38 - نویسنده : e.yakhi
خانه تکانی

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمامی دوستان مهربان و گلمُ با اجازتون یه وب دیگه ساختم برای گزاشتن بست های عاشقانه و اشعار زیبا ُاین وبو اختصاص دادم ب خاطرات و مطالب جالب برای دوستان.امیدوارم که از مطالب و عناوین وب خوشتون بیاد.اینم ادرس وب دیگه   http://sarayerahmat.blogfa.com/  

رَواقِ مَنظَرِ چَشمِ من، آشیانه‌ی توست  

کرم نما و فرود‌آ، که خانه، خانه‌ی توست


برچسب ها :
| لینک ثابت | نسخه قابل چاپ | امتیاز :
rss نوشته شده در تاریخ 1393/12/24 و در ساعت : 14:27 - نویسنده : e.yakhi
خاطرات کوذکی 3

 

به نام خدا

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمامی دوستای گلم

بعد از اون دوخاطره ای که پارسال ماه 11 و 12 گفتم حدود یه سالی میشه که دیگه خاطره نگفتم

امروز باز دلم هوای گذشته رو کرد و پیش خودم گفتم  بذار یه بازنویس از خاطراتم برا بچه ها بنویسم

اگه خاطراتم باب مزاج بعضی از دوستان نیست ب بزرگواری خودشان منو ببخشن،چون خودم کوچیکم خاطراتمم اندازه خودمن

در ضمن من سوادم زیاد نی تو نوشطنم اگه غلت املایی افتادم بازم ببخشید ب بزرگواریتون.

میخوام از صمیمی ترین دوستم و قدیمی ترین دوستم که از بچگی باهم بزرگ شدیم خاطره براتون بگم،بیشترین خاطرات بچگی من با این شخص بوده که تمام ایام غم و شادی باهم بودیم و کلی باهم حال میکردیم

حسین دوستم از کلاس اول با من بوده با حسین تمام لحظاتم پره خنده و تیارط بوده،کلاس اول ابتدایی ک بودیم حسین پیش یه پسره  چند سال بزرگتر از خودش تو میز اخر میشست،اون پسره هم خیلی ادم عصبی و خشنی بود اکثر موقع ها با مشت میزد تو سره حسین،الان الانه حسین میگه تمام کوتاهی و خنگی من تقصیر اون بوده از بس زد تو سرم،حسین بچه بود خیلی بچه مثبت و فوتبالی بود.فکر کنم دیگه کفایت کنه از وصف توصیفات  حسین بریم سراغ خاطرات خنده دار حسین

ادامه مطلب
برچسب ها :
| لینک ثابت | نسخه قابل چاپ | امتیاز :
rss نوشته شده در تاریخ 1393/12/24 و در ساعت : 14:18 - نویسنده : e.yakhi
محبوب ترین مطالب
  • تصاویری از اوج بد حجابی در ایران - 1193
  • شعر لری با ترجمه فارسی در مورد قبرستان - 845
  • ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ نمی ﺗﺮﺳﻢ از فروغ فرخزاد - 626
  • داستان بنده تنبل و خداوند بخشنده مهربان - 425
  • مقاله تکان دهنده یک جوان یهودی درباره مسلمانان.. - 220
  • این عکس ناراحت کننده شما را هم غمگین خواهد کرد - 195
  • تصاویر باور نکردنی از کار یک شیرماده (عکس) - 155
  • خاطرات کودکی - 152
  • تنور دلتان گرم - 121
  • من به غیرت مردان سرزمینم ایمان دارم... - 101
  • نامه حضرت علی به فرزندش امام حسن(ع) - 87
  • باید از نو شروع کرد ... - 76
  • مادر - 74
  • اینجا ایران است.... - 71
  • خانه خدا کجاست؟؟ - 64
  • تو میگویی که این بابا و آن بابا یکی هستند؟؟؟؟ - 63
  • مردی یا نامردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ - 58
  • مطالب جالب و زیبا و آموزنده و فلسفی - 54
  • مهربانترين برادر دنيا - 49
  • آیا خداوند , هرچیزی راکه وجود دارد , آفریده است؟ - 47
  • آخرین مطالب نوشته شده
  • Untitled
  • ادرس کانال کلبه یخی
  • روزگار
  • خنده ی تلخ
  • کلبه ی یخی
  • در وصف دوست
  • خره ما از کره گی دم نداشت
  • Untitled
  • شکرانه
  • شجاعت
  • Untitled
  • دریای خون
  • Untitled
  • ........
  • حجاب.....
  • مغرور نشو...
  • !!!!!!!!!
  • شعر لری با ترجمه فارسی در مورد قبرستان
  • ثروتمند زندگی کنیم به جای آنکه ثروتمند بمیریم…
  • پدر...